اینجا حیدرآباد است...

یوهان حیدرواو...

اینجا حیدرآباد است...

یوهان حیدرواو...

اینجا حیدرآباد است...
آخرین نظرات
  • ۲۱ ارديبهشت ۰۱، ۰۲:۳۸ - ایلیا خادمی
    😍😍😍

۱۷ مطلب با موضوع «یادها» ثبت شده است

درگذشت مرحوم محمد بهمنی قاسمعلی( #محمد_قیصر) را خدمت خانواده و کلیه بستگان و آشنایان ایشان تسلیت عرض می نماییم.

اعلامیه مراسم هفتم

۰ نظر ۲۹ مرداد ۹۷ ، ۱۵:۱۶

با سلام

🌺عکس هایی که در ادامه می آید هدیه ای است از طرف بخش رسانه #واحد_فرهنگی_حضرت_ابوالفضل_العباس علیه السلام به مناسبت عید سعید غدیر و از آلبوم برادران ارجمند:

#جلال_عباس_حاجی

#حسین_قدمعلی

و

#حشمت_الله_حسن_آقا_محمد

می باشد.

با تشکر از این بزرگواران و دیگر عزیزانی که تا بحال آلبوم زیبایشان را در اختیار این بخش و ما قرار دادند و انشاءالله بعدا تصاویر آن تقدیم خواهد گردید.

🌺

🌺  🌺

عروسی برادر #حشمت_الله_نورنظر ابتدای دهه 60


عکس از #آلبوم_حشمت_الله_نورنظر


--------------

این عکس از آلبوم برادر #حسین_قدمعلی(#حسین_خبازیان) و مربوط حوالی 64 و عروسی برادر #داوود_غلام_چوبدار می باشد.


--------------

این عکس از آلبوم برادر #جلال_عباس_حاجی و مربوط به عروسی برادر #احمد_محمد_گلی و سال 70 می باشد.


--------------

این عکس از آلبوم برادر #حسین_قدمعلی(#حسین_خبازیان) و مربوط به ابتدای دهه 60 و عروسی برادر #حسین_علی_محمد_اسماعیل می باشد.


------------

این عکس از آلبوم برادر #حسین_قدمعلی(#حسین_خبازیان) و مربوط به ابتدای دهه 60 می باشد.

به یاد مرحومین رضا و مهدی علی اسماعیل

-------------

عروسی برادر #حشمت_الله_نورنظر ابتدای دهه 60


عکس از #آلبوم_حشمت_الله_نورنظر


-------------

این عکس از آلبوم برادر #حسین_قدمعلی(#حسین_خبازیان) و مربوط  به حوالی 64 و عروسی برادر #داوود_غلام_چوبدار می باشد.


------------

عروسی برادر #حشمت_الله_نورنظر ابتدای دهه 60


عکس از #آلبوم_حشمت_الله_نورنظر


-------------

این عکس از آلبوم برادر #حسین_قدمعلی(#حسین_خبازیان) و مربوط به ابتدای دهه 60 و عروسی برادر #حسین_علی_محمد_اسماعیل می باشد.


-------------

🌺🌷🌺 مرحوم #محمد_حسین_بهمنی(#ماحسین_میرزا_احمد) و  مرحوم #حسین_بهمنی(#حسین_قمی)

 آلبوم برادر #جلال_بهمنی(#جلال_عباس_حاجی) 

عروسی برادر #رضا_خبازیان



۰ نظر ۱۸ شهریور ۹۶ ، ۲۳:۳۶

🌺🌷🌺 همزمان با عید سعید قربان عکس نفیسی از حیدروای قدیم خدمت همراهان گرامی ارائه می گردد. این عکس متعلق به ابتدای دهه شصت و حوالی سال 64 از آلبوم برادر جلال بهمنی( جلال عباس حاجی) می باشد و مناسبت آن عروسی آقای رضا خبازیان است.

 

یاد کنیم از همه گذشتگان به خصوص گذشتگان حاضر در تصویر، مرحوم محمد حسین بهمنی( ماحسین میرزا احمد)(نفر دوم از راست) و  مرحوم حسین بهمنی( حسین قمی)(نفر پنجم از راست) و مرحوم یعقوب معروف به گنگه(نفر نشسته با کلاه سبز رنگ) با قرائت فاتحةالکتاب و سوره توحید.

 

با تشکر از آقای جلال بهمنی بابت در اختیار قرار دادن این تصویر ناب

 

۰ نظر ۱۰ شهریور ۹۶ ، ۱۶:۲۰

الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِیبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعونَ

درگذشت خادم الحسین مرحوم مرادعلی بهمنی رابه فرزندان،برادر، خواهران محترم و کلیه بستگان ایشان تسلیت می گوییم.


عکسی از آخرین سال تعزیه خوانی ایشان در نقش عمر ابن سعد.

عکس از روح الله بهمنی

عاشورای 1394

عکس های بیشتر:http://haydarva.blog.ir/post/92


۰ نظر ۳۰ مرداد ۹۶ ، ۱۶:۳۰

این عکس مربوط به حوالی سال 64 و عروسی برادر رضا خبازیان از آلبوم برادر حسین قدمعلی (حسین خبازیان) است.

یادکنیم از همه درگذشتگان بخصوص مرحوم حسینه (نفر اول سمت راست)به قرائت فاتحه الکتاب

۰ نظر ۲۶ مرداد ۹۶ ، ۱۷:۰۳


یاد کنیم از همه گذشتگان 

و همچنین حاضران در عکس، مرحوم حاج محمد میرحیدری و مرحوم قهرمان میرحیدری با قرائت سوره مبارکه فاتحه .

عکس: قبل از 80


۰ نظر ۲۰ مرداد ۹۶ ، ۱۸:۵۴

🌺🌷🌸به مناسبت نیمه شعبان عکس زیبایی از ابتدای دهه شصت از آلبوم حیدروا تقدیم دوستان گرامی می گردد.

با تشکر از برادر حشمت الله نورنظر که این عکس نفیس رو در اختیار ما قرار دادند.



این عکس متعلق به سال 1360 و عروسی آقای حشمت الله نورنظر می باشد.

شما هم می توانید از طریق رایانامه های  haydarva@chmail.ir و haydarva@rayana.irعکس های زیبای خود را برای انتشار به دست ما برسانید.

۰ نظر ۲۲ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۲:۵۴

 

ضمن عرض تبریک روز معلم خدمت همه چراغ افروزان راه سعادت و درود به روح همه آموزگارانی رحل سفر بسته، به ویژه معلمان مدارس و مکاتب حیدروا

در ادامه دل نوشتهای که از طرف گروه شهیداحمدعلی نیّری (روستای حیدرآبادجرقویه) نوشته شده تقدیم می گردد.

 

بسم الله الّذی علّم بالقلم

«معلم ما نمی ­میرد»

...آن روزها انتخاب نام‎های نیکوی ائمه علیهم السلام مانند الان نیز راه و رسم مردم حیدرآباد بود تا هر کسی پرتویی باشد از معصومی که از او نام یافته! او حسن نام گرفت تا مانند صاحب اسم خود سرشار از خوبی و خوی بخشندگی باشد.

 

...آن روزها حسن که تازه از مکتب درس در روستا فارغ شده بود، باید برای ادامه تحصیل به روستاهای مجاور می­رفت. از روستای حسن تا روستایی که مدرسه در آنجا قرار داشت، حداقل ده کیلومتر فاصله بود.

راه­های ارتباطی روستای حسن به صورت طبیعی به وجود آمده بودند، یعنی در اثر رفت و آمدهایی که صورت گرفته بود، اسم جاده را با خود یدک می­کشید؛ این راه­ها چون در منطقه کویری قرار داشتند، در هنگام بارندگی به صورت باتلاق در می­آمدند.

حسن در آن روزها برای رسیدن به محل تحصیل خود، صبحِ زود، پیش از آنکه آفتاب اشعه ­های نورانی و گرمابخش خود را بر زمین بپراکند، از خانه خارج می­شد؛ و در روزهای سرد و کوتاه زمستان، گاهی مدت­ها پس از آنکه روشنایی روز جای خود را به تاریکی و ظلمات شب می داد، به خانه باز می­گشت.

در آن روزها حسن با موتور گازی می­رفت، گاه که در باتلاق راه گرفتار می­آمد، مجبور بود موتور را بر دوش گذاشته، به زحمت پای از گل بیرون کشیده، و در مسیر دانش و دانایی پیش رود. این در زمانی بود که تحصیل در شهرها نیز آنچنان از اجر و قربی در زندگی مردم برخوردار نبود، چه رسد به روستایی که مردم آن به نان شب محتاج بودند، و چاره­ای جز کار فرزندان نبود.

 

...آن روزها حسن دیپلم خود را گرفته بود، و به عنوان مدیر و معلم در روستای خود، برای خارج کردن ذهن مردم از غبار جهل و نادانی تلاش می­کرد. در طی سالیانی که در این جایگاه بود، هزاران دانش­آموز را، نه فقط با آموزش کتب درسی، که با رفتار و اخلاق خود، که متأثر از قرآن و اهل­بیت بود، پرورش داد.

حسن که دیگر، دانش­آموزان او را به احترام، به فامیل خطاب می­کردند، از همان ابتدا آموزش عملی را سرلوحه کار خود قرار داد.

 

...آن روزها اگر آقای بهمنی به دانش­آموزان می­گفت "باید موها را کوتاه کنند"، خود با موهایی تراشیده با نمره کم(خیلی کوتاه) به مدرسه می­آمد؛ و اگر در مورد نظافت و تمیز بودن لباس صحبت می­کرد، همواره خود قبل از شاگردان نظافت را رعایت کرده و لباس­هایی تمیز و مرتّب به تن داشت.

آقای بهمنی، گاه برای اینکه کودکی باسواد شود، بارها و بارها به منزل آن کودک رفته، و تمام سعی خود را به کار می­بست تا والدین را برای فرستادن بچه به مدرسه مجاب کند.

 

...آن روزها برنامه آقای بهمنی به این ترتیب بود که هر روز صبح رأس ساعت مشخصّ بچه­ها را به صف کرده، آیاتی از قرآن توسط یکی از دانش­آموزان تلاوت می­شد، روایتی از معصومین خوانده می­شد، پس از آن کمی برای دانش­آموزان از دین و اخلاق و درس صحبت می­کرد، و در نهایت با دعاهایی که خود روی کاغذ کاهی نوشته بود، و توسط یکی دیگر از دانش­آموزان خوانده می­شد، و آمین بلندی که در تمام روستا شنیده می­شد، صبحگاه به پایان می­رسید.

آقای بهمنی دانش­آموزان را آنگونه آموزش داده بود که هرجا صدای قرآن شنیده می­شد، خبردار می­ایستادند.

هر روز ظهر به هنگام اذان، موکت­هایی در حیاط مدرسه پهن می­کرد، و به همراه دانش­آموزان نماز وحدت برپا می­کرد.

 

...آن روزها آقای بهمنی فقط مدیر مدرسه و معلم دانش­آموزان نبود، بلکه وضعیّت خانوادگی هر یک را در نظر داشت و با والدین تعامل می­کرد؛ او سعی می­دانست که در کنار نگهبانی و باغبانی از نهال­هایی که در مدرسه هستند، باید ریشه­های آنان در خانواده را نیز از آفات برهاند.

 

...آن روزها آقای بهمنی با وجود مشکلات و انرژی­ای که مسئولیت تعلیم و تربیّت از او می­ربود، به ناچار و به دلیل کمبود نیروی تحصیل کرده در روستا، مسئولیّت شورای روستا و متولی قرض­الحسنه را نیز بر دوش می­کشید؛ و این اعتماد مردم به او، جز به دلیل اعتماد به ایمان و تلاش و توانایی او نبود.

 

...آن روزها آقای بهمنی به حرم امن الهی رفت، و با لیاقت، حاج حسن شد.

حاج حسن با اینکه بازنشسته شده بود، مثل همیشه در اجتماعات(همچون نماز جماعت و جلسات قرآن) حضور داشت؛ او در همان حال نیز آموزش می­داد و پرورش می­کرد.

در آن روزها که گاهی شاگردانش از خاطرات خوب و بد شاگردی حاج حسن می­گفتند: وقتی بزرگی در مسجد گفت "حاج حسن ما را تنبیه می­کرد"، بزرگوارانه گفت: "من در خدمتم، الآن تلافی کنید".

 

...آن روزها در حالی که بیماری گاه و بی­گاه آسم او را می­آزرد، بی­کاری را ننگ می­شمرد؛ برای همین به مزرعه می­رفت و به کارهای زراعی مشغول بود؛ در این زمان نیز با عمل خود به همگان آموخت که باید تلاش کرد و نایستاد.

 

...آن روزها حاج حسن چشم خود را فروبست، و شاگران همیشگی خود را در این دنیا گذاشت و گذشت.

...این روزها "آقای بهمنی"، "حاج حسن"، نیست؛ ولی در جای جای روستا می­توان او را دید.

 

این روزها هر لحظه که شاگردی، عمل صالحی انجام می­دهد، استاد بهره می­برد؛ و باقیات الصالحات به معنای واقعی کلمه، نمایان است.

این روزها، وجود مهندسین، معلمین، روحانیون، و اقشار مختلفی که در روستای او پروریده­اند، گواهی می­دهند که "حسن"، "آقای بهمنی"، "حاج حسن" زنده است.

 

آقای بهمنی، معلم گرامی، روزت مبارک.        

گروه شهیداحمدعلی نیّری (روستای حیدرآبادجرقویه) هفته معلم سال 1396شمسی   

 

۰ نظر ۱۴ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۳:۰۴

🌺 🌹🍃مرحومه بانو فاطمه ابراهیم معروف به فاطمه صلواتی


🌺 🌹🍃مرحومه بانو فاطمه ابراهیم معروف به فاطمه صلواتی، همسر مرحوم استاد ملارضا می باشند. فرزندان ایشان، آقایان، مرحوم استاد عبدالرضا و مرحوم خادم الحسین حاج یدالله بهمنی و خانم ها، مرحومه ربابه ملارضا و بانو صفیه، همسر آقا سید محمد(مادر شهید بزرگوار آقا سید محمود فاطمی) می باشند.
 تقریبا تمامی کسانی که امروز پدر یا پدر بزرگ می باشند در زمان قابلگی ایشان و در حضور این بانوی بزرگوار متولد شده اند. و در واقع بر گردن همه مردم حیدروا حق دارند.🍃🌹🌺

🌺 🌹🍃ایشان خصوصیات اخلاقی برجسته ای داشته اند که انشاءالله در مطلبی که قرار است برادر، آقا سید مصطفی نوه دختری ایشان برایمان ارسال نمایند، خواهد آمد. از جمله این خصوصیات برجسته، عدم اهمیت دستمزد قابلگی بوده و ایشان این کار را بدون چشم داشتی برعهده داشتند. گفتنی است پدر ایشان مرحوم ابراهیم آنچنان مقید به ذکر شریف صلوات بر محمد و آل محمد بوده که به ابراهیم صلواتی شهرت یافت.  از همین روی به نام فرزندان ایشان نیز پسوند صلواتی اضافه شد.🍃🌹🌺

همراهان گرامی یاد کنید ایشان، دیگر اموات یاد شده در این مطلب و اموات بزرگوار خودتان را با سوره مبارکه فاتحه الکتاب و صلواتی بر محمد و آل محمد

با تشکر از برادر محمد حاج یدالله بابت ارسال عکس



۰ نظر ۲۳ دی ۹۵ ، ۱۴:۵۵


امشب عکس دیگری از حیدروای قدیم به همراهان عزیز تقدیم می شود. این عکس متعلق به حوالی سال های 1366 می باشد.

افراد حاضر در عکس(به غیر از کودک) از راست:

از راست:

مرحوم رضا نظرعلی

کربلایی نعمت اله چوبدار

مرحوم حسین علی مشهدی

کربلایی علی حسین علی


دوستان گرامی قرائت فاتحه جهت شادی روح اموات خودتان و مرحوم رضا نظرعلی و مرحوم حسین علی مشهدی فراموش نشود.


با تشکر از برادر جلال عباس حاجی بابت ارائه عکس.


۰ نظر ۱۲ آذر ۹۵ ، ۲۳:۲۶