اینجا حیدرآباد است...

یوهان حیدرواو...

اینجا حیدرآباد است...

یوهان حیدرواو...

اینجا حیدرآباد است...
آخرین نظرات
  • ۲۱ ارديبهشت ۰۱، ۰۲:۳۸ - ایلیا خادمی
    😍😍😍

۱۴ مطلب با موضوع «پژوهش» ثبت شده است

علی علیزاده تحلیلگر مسائل سیاسی و بین الملل  از لندن در کانال تلگرامی خود نوشت: اگر آمریکایی‌ها پریشب بدن سردار ما را حذف و ترور کردند، شبکه آمریکایی اینستاگرام هم از دیروز اسم و یاد عزیزترین سردار ما  را حذف و ترور کرده‌است.
و آقای آذری جهرمی!
شما مسئول مستقیم تبدیل اینستاگرام به پلتفرم اصلی هشتاد و پنج میلیون ایرانی هستید.
آقای آذری جهرمی!
سردار ما  برای امنیت ما تا مدیترانه جنگید.
و شما از صندلی راحت دفتر شیک‌تان نه فقط نتوانستید از  امنیت مجازی ما دفاع کنید که آن را جدا به خطر انداختید.
عزیزترین سردار ما  آمریکا را از منطقه بیرون کرد.
و شما آمریکا را به گوشی‌های تلفن هر ایرانی، یعنی خصوصی‌ترین اندرونی های عصر جدید، برگرداندید. شما آمریکا را بخشی جدایی ناپذیر از زندگی روزمره ایرانیان کردید.
آقای آذری جهرمی!
مردم ایران سی و شش ساعت است نمیتوانند حتی اسم عزیزترین سردار تاریخ معاصرشان را در اینستاگرام بیاورند. نمیتوانند با گذاشتن یک عکس برای محبوب‌ترین سردار ملی‌شان در فضای مجازی حتی اشک بریزند و عزاداری کنند.
این میزان «تحقیر » حق ملت شریفی که چهل سال جنگیده نیست.
خوابید؟ یا عمدی در کار است؟
اقای آذری جهرمی!
روزی که اینستاگرام را بعنوان پلتفرم اصلی هشتاد و پنج میلیون نفر به ملت ایران تحمیل کردید نمیدانستید حذفی‌ترین و سرکوبگرانه‌ترین سیاستها را نسبت به نیروهای نظامی ملی ایران و  متحدان منطقه‌ای اش دارد؟ نمیدانستید حتی اجازه انتشار عکس یک شهید را نمیدهد؟ و نمیدانستید همین شبکه اجتماعی همزمان  روادارترین سیاستها را نسبت به سرهنگهای حقوق‌بگیر جنگ رسانه‌ای غرب دارد و هتک حرمت مقدسات و تشویق به تروریسم خیابانی و خشونت خیابانی توسط آنها را نه فقط هرگز حذف نمیکند بلکه به صورت رسمی آنها را تبلیغ میکند؟ برای مثال آیا از دعوت شخصی مسیح علینژاد به دفتر مرکزی اینستاگرام در کالیفرنیا با خبر نبودید؟
آقای آذری جهرمی!
تا دیر نشده کاری کنید. و گرنه شما هم در حذف اسم حاج قاسم از فضای مجازی همدست آنهایید.

به نقل از خبرگزاری مشرق 

 

۰ نظر ۱۴ دی ۹۸ ، ۱۷:۰۱


به نام خدا

با سلام
انشاءالله قرار است در حیدرآباد البته نه خود حیدرآباد بلکه در فاصله بسیار طولانی محل زمین فوتبال قدیمی حیدرآباد زمین چمن مصنوعی ساخته شود در این باره چند نکته مهم لازم به یادآوری است:

اول این که شورا و دهیاری محترم، زمین نزدیک شهرک را پیشنهاد داده بود که با بهانه های جالبی از سوی تربیت بدنی رد شده است از جمله این که ما واگزاری شورا را قبول نداریم و باید حتما یا زمین از خود تربیت بدنی باشد مانند زمین فوتبال قدیم و یا شخصی بوده و سند داشته باشد، قولنامه هم قبول نیست و حتما باید فقط سند باشد. در هر صورت هر چه اصرار شده پذیرفته نشده است. نکته مهم این که زمین فوتبال قدیم فاصله بسیاری با روستا داشته و برای بازی کودکان و نوجوانان این قضیه نکته بسیار منفی است چرا که واگذاشتن کودکان در محلی دور از روستا باعث نگرانی خانواده هاست و  نیاز به حضور بزرگتر هاست.

نکته مهم دوم این که بعد از نپذیرفتن گزینه های دهیاری و شورای محترم اسلامی از سوی تربیت بدنی، تربیت بندی می خواهد در محل زمین فوتبال قدیم زمین چمن بسازد، مسئله مهم این که پیمانکار می خواهد در محل زمین گل کوچک قدیم که در حریم خط لوله گاز است ساخته شود که از این حیث بسیار جای نگرانی است. اول این که این زمین متعلق به اداره گاز بوده و تربیت بدنی سال ها قبل پول آن را گرفته است. (همان پولی که قرار بود به دهیاری حیدرآباد داده شود و ندادند.) پس ممکن است در مراحل بعدی و پس از هزینه شدن بودجه زمین جمع شود. از طرفی نکته مهم دیگر خطرناک بودن بازی در حریم خط لوله پرفشار گاز می باشد که در صورت اتفاق افتادن سانحه، فاجعه رخ خواهد داد.
پیمانکار به خاطر کاهش هزینه های خود این اقدام را انجام داده است. یعنی پول زیرسازی را گرفته در حالی که زیر سازی شده این قسمت زمین. نکته جالب این که گفته شده اگر به آنها اعتراض شود از ساختن منصرف می شوند پس مردم حیدرآباد یا باید خطر بازی فرزندانشان را در نزدیکی خط لوله پرفشار گاز بپذیرند یا نداشتن زمین چمن. آیا بازی با بودجه های مملکت و جان مردم به همین راحتی است؟
دوستان صاحب نظر و دلسوز لطفا برای این قضیه کاری بکنند. یا در بهترین حالت زمین به نزدیکی شهرک منتقل شده که البته قبل از آن باید رضایت همسایه ها و تربیت بندی به هر طریقی گرفته شود و یا حداقل در حریم لوله گاز ساخته نشود آن هم فقط برای این که پیمانکار پول زیر سازی را بگیرد و زیر سازی نکند! تنها کافی است 45 متر از حریم لوله فاصله گرفته شود.

متاسفانه عملیات ساخت در زمین اداره گاز شروع گشته و این یعنی اتلاف بودجه بیت المال و در معرض خطر قرار دادن جان فرزندانمان.

دوستان گرامی لطفا این پیام را به اطلاع دیگر حیدرآبادی های عزیز برسانید.

#
مهم

 

۰ نظر ۰۸ دی ۹۷ ، ۲۲:۲۹

پایان فعالیت کانال حیدروا در پیام رسان تلگرام با پیام زیر اعلام گردید؛

 

به نام خدا

با سلام

قبلا در یکی دو مطلب پراکنده درباره ضررهای استفاده از پیام رسانی خارجی که با رمزگذاری اطلاعات را رد و بدل و از کشور خارج میکند و بدتر از آن دستگاه های ذخیرهسازی اطلاعاتش(سرورهای آن) در خارج کشور است مطالبی تقدیم شد. اگرچه اشاراتی کوتاه داشتیم و با بعضی دوستان نیز در این باره مفصل گفتگو کردیم اما فرصت نشد با جزییات بیشتر با همراهان گرامی در این باره صحبت کنیم. اگرچه خوشبختانه بالاخره دولت هم به این ضررها واقف شد و از آن مهم تر خود مردم ایران کم کم به خطرات استفاده از این بستر پی بردند.

 

ضررهایی از جمله خطرات امنیتی(به خاطر رمزگذاری کردن اطلاعات و خارج از دسترش شدن این اطلاعات برای نهادهای حافظ امنیت کشور(1))، خطرات اقتصادی(از جمله ارزهای دیجتالی و مبادلاتی که از دسترس نهادهای نظارتی اقتصادی خارج است و ...) و فروش اطلاعات به کشورهای دشمن ایران از یک طرف، همچنین دسترسی راحت نوجوانان و جوانان و حتی کودکان به محتوای مستهجن و ضد دین از طرف دیگر.

 

البته ضررهای این فضا به همین موارد محدود نمی شود. مثلا کانال هایی که رسما آموزش حمله به مراکز نظامی و انتظامی و اغتشاش صادر می کردند و مردم و دولت ما نیز برای جلوگیری از این کانالها کاری جز التماس به مدیران این شبکه ها نداشته و ندارند از جمله موارد مایه تأسفی است که شاهد آن بودیم و در صورت ادامه این روند خواهیم بود.

از جمله موارد بسیار مهم دیگر خارج شدن وسیع اطلاعات مردم ایران از کشور و در نتیجه پایش آن از طرف دشمن بود. فروش اطلاعات ایرانیان به دستگاه های جاسوسی عربستان از سوی تلگرام، خبری تکان دهنده بود که متاسفانه با ادامه این روند بازهم ادامه خواهد داشت

برای درک این موضوع به یک مثال ساده توجه فرمایید:

فرض کنید دشمن یک سرزمینی قصد حمله به آن را دارد. از مهم ترین ابزارها برای یک جنگ، اطلاع از وضعیت مردم هدف و مقدار دلبستگی مردم آن سرزمین به کشور، پادشاه (یا رهبر) و وحدت مردم با یکدیگر است. حال تصور کنید همه مردم با هم دشمن هستند و وحدتی وجود ندارد. اما دشمن از این اختلاف خبر ندارد و بنابراین جرأت حمله را هم ندارد. کافی است دشمن از این تفرقه مطلع شود و بفهمد همه(یا اکثریت جامعه) با همدیگر دشمن و بر ضد رهبران خود هستند پس براحتی حمله خواهد کرد. وضعیتی که با حاکم شدن تلگرام بر کشور ما حاکم شد این بود که دشمن حتی از جزیی ترین اختلافات و کشمکش های دور افتاده ترین روستاهای ما هم خبردار می شد

اگرچه، کمترین ضرر استفاده از تلگرام خارج شدن میلیاردها تومان از کشور به خاطر خرید حجم بوده و همین مافیای حجم هم اجازه نمیداد دولت به سمت راه اندازی شبکه ملی اطلاعات و بومی سازی این فضا باشد. اما این مورد هم جزو موارد تأسف بار استفاده از تلگرام و ترویج آن سوی مسئولان امر بود. به هر حال فضای جدید ایجاد شده و حرکت مردم به سمت پیام رسان های داخلی بسیار امیدوار کننده است. چرا که هم مانع ضررهای فوق خواهد شد و هم باعث رونق فضای کسب و کار در صنعت فناوری اطلاعات (نرمافزار، تجهیزات مرتبط با شبکه و ...) خواهد شد.

 

در همین راستا و اگرچه از همان ابتدا منتظر فرصتی بودیم تا به جای کار در این فضا در محیطی امن و مناسب در خدمت دوستان باشیم و علیرغم تلاش ما متاسفانه نشد اما انشاءالله از این پس با راحتی بیشتر و بدون نگرانی از اشکالاتی که توضیح داده شد در پیام رسان های داخلی در خدمت همراهان گرامی هستیم.

 

نشانی #حیدروا در پیام رسان های ایرانی:

 

سروش

sapp.ir/Haydarva

 

آی‌گپ

iGap.net/Haydarva

 

ایتا

https://eitaa.com/Haydarva

 

گپ

Gap.im/Haydarva

 

بیسفون پلاس

Bpn.im/Haydarva

 

بله

https://Bale.ai/invite/#/join/YmVjYWE2Mj

 

—---------------------------------—

 

 

پی نوشت:

(1) استفاده از رمزگذاری 128 بیتی یا 256 بیتی برای رمزگذاری اطلاعات، باعث جلوگیری از شکسته شدن رمز حتی با قوی ترین رایانه های جهان می شود. برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به Cryptography And Network Security اثر William Stallings.

 

(2) برای آگاهی بیشتر درباره ضررهای گفته شده می توانید به مباحث دادهکاوی(Data Mining) مراجعه نمایید.

 

 

 

@Haydarva✅✅

 


۰ نظر ۱۲ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۲:۰۰

بمناسبت درگذشت عالم عارف، زاهد وارسته، حضرت آیت الله میرزا علی عبودیت شرح کوتاهی از زندگی ایشان به نقل از مجله دیدار آشنا تقدیم می گردد.

انشاءالله که به برکت نظر ایشان زندگی ما هم آراسته و مزین به نور ایمان گردد.

 

ای کاش قوم من بدانند/ شرحی از زندگانی حضرت آیت الله میرزا علی عبودیت به قلم حجة الاسلام دکتر محمد بهمنی حیدرآبادی

 

لنگ فروش بود. توی بازار اصفهان مغازه کوچکی داشت، ولی نماز شبش ترک نمی شد. پدرش را می گویم. می گفت: هیچ وقت ما را برای نماز صبح بیدار نمی کرد ولی از زمزمه قرآن خواندنش دلمان نمی آمد بخوابیم. یکبار، برای کاری نذر کردم هر شب نمازشب بخوانم. دیدم خیلی مشکله. با خودم گفتم اگر بابا بگوید راضی نیستم خودت را به زحمت بیندازی آن وقت نذرم باطل می شود و من خلاص می شوم. ولی وقتی شنید، گفت باید بخوانی تنبل بی عار!

 

روزها به کارخانه ریسندگی می رفت، کارگر بود و شب ها با یک طلبه هماهنگ کرده بود برایش درس های طلبگی را خصوصی می گفت ولی از بس روز خسته می شد هر شب سر درس می خوابید برای همین هر وقت فرصتی پیدا می کرد خودش درس ها را جلو جلو می خواند تا جبران چرت های سر درس در بیاید. استاد داشت ولی درس ها را بدون استاد خواند.

 

بعد از چهار سال با خودش گفت این که نشد زندگی یا زنگی زنگ یا رومی روم. ولی سخت بود. کدام را انتخاب کند. کارخانه را رها کند یا بی خیال طلبگی شود ولی زخم زبان ها را چه کار کند. آخر به طلبه ها بد می گفتند. انگار تنها کسانی که می شد تلافی پریدن پوسته تخمه در گلو را هم سر آنها خالی کرد همین طلبه ها بودند دست آخر دست به دامان قرآن شد.

 

«قِیلَ ادْخُلِ الْجَنَّهَ قالَ یا لَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ بِما غَفَرَ لِی رَبِّی؛ (و به این مرد با ایمان در روز قیامت) گفته می شود: داخل بهشت شو؛ گوید ای کاش خویشانم از این نعمت بزرگ آگاه بودند که رب مهربانم چگونه در حق من مغفرت فرمود.» (یس/ 26 27)

 

مصمم شد. زخم زبان می زدند حتی اقوام. فقط برادر بزرگش حمایتش می کرد. گفته بود هر وقت پول خواستی از دخل مغازه ام بردار به من هم نگو!

 

یک روز از بزرگی پرسید این که من از برادرم پول می گیرم شرک به خدا نیست. و شنید که آن بزرگ گفت: اگر دست برادرت را دست خدا بدانی (یعنی خدا به او داده و دلش را با تو همراه کرده) شرک نیست و می گفت از وقتی دست برادرم را دست خدا دانستم به پول او هم احتیاجم نشد.

 

اول کلاس ده دقیقه با بچه ها خوش و بش می کند. ایه می خواند می خندد همزمان اشک می ریزد...: بچه ها خائن نباشیم. خائن بی حیا نباشیم. اگر کسی مال دیگری که در دستش امانت است را خراب کند خائن است. اگر جلوی چشم صاحب مال، آن را خراب کند، بی حیا هم هست. چشم و گوش و دست و پا و همین لب ها که الان می خندی همین دندان های قشنگ همه اش مال خداست پس جلوی صاحبش، طوری که او نمی پسندد، خرجش نکنیم. مال را به مالکش بده. چشم را به صاحب چشم. چشمت که مال خودت نیست. گوشت که مال خودت نیست. من من می کنی!؟ تو نیم من هم نیستی یک چارک هم نیستی.

 

یکبار پرسیدم حاج آقا چه کار کنیم گناه نکنیم؟ خائن بی حیا نباشیم؟

 

گفت: زیاد ذکر بگویید.

 

گفتم چه ذکری؟ چند تا؟ گفت هر چی به زبانت آمد، به دلت افتاد، ذکر یعنی یاد. مثلاً توی تاکسی، توی راه... یاد خدا باش مرتب بگو خدایا چه قدر خوبی، چه قدر خوبی، چقدر خوبی، ای خدا دوست دارم... دوست دارم... دوست دارم. اینها می شود ذکر، تعداد هم ندارد.

 

آن وقت می بینی همه روزت پر شده از ذکر خدا.

 

می گفت یک شب با پاهایم دعوایم شد. سحر بود و به قول خودش در اثر سن بالا بی خواب شده بود. می گفت: می خواستم نمازشب بخوانم دیدم برایم سخت است از پله های حیاط پایین بروم. به پاهایم گفتم می خواهم عبادت کنم چرا با من همراهی نمی کنید. از شما شکآیت می کنم. پایم گفت: به ما چه؟ آن وقت که سالم بودیم پله ها را سه تا یکی می کردی حالا که خرابمان کردی تازه می خواهی شکآیت هم بکنی اصلاً ما از تو شکآیت می کنیم. گفتم برای چی؟ پا گفت: ما را سالم تحویل تو داده اند که درست استفاده کنی. خرابمان کردی... ما شکآیت می کنیم. دیدم بد شد. من می خواستم شکآیت کنم حالا شده ام مجرم. به پا گفتم بیا مصالحه کنیم. نه من شکآیت می کنم نه شما. گفتند ما مجبوریم. اگر قاضی از ما پرسید ما همه چیز را اعتراف می کنیم. دیدم حق با آنهاست. رفتم سراغ صاحبشان گفتم خدایا یک کاری کن وقتی ازشان سؤال می کنی، یادشان برود و الا آبرویم می رود.

 

مجتهد و صاحب فتوا است. شاگردهایش درس های سطح عالی حوزه را درس می دهند خودش هم تا مدت ها مدرس و استاد همان درس ها بود. ولی چند سالی است فقط رساله درس می دهد برای طلاب پایه اول و دوم. به قول خودش اگر برای خدا باشد چه فرقی می کند مبتدی یا عالی. می گوید تو بندگی ات را بکن. خدا خدائیش را خوب بلد است خودش هم همین طور است اصلاً عین عبودیت است. عین بندگی.

 

مجله  دیدار آشنا  آبان 1388 - شماره 109 

 

۰ نظر ۰۴ بهمن ۹۶ ، ۱۳:۲۵


با سلام


انشاءالله از این به بعد بخشی رو برای بررسی و صحبت بر روی زبان محلی حیدروا خواهیم داشت.

دوستان لطفا اگه پیشنهاد خاصی دارند از طریق haydarva@chmail.ir اطلاع بدهند.

فعلا بخش هایی که در نظر داریم داشته باشیم بررسی کلمات و ارائه جمله هایی از اون کلمات هست.


۰ نظر ۲۵ مرداد ۹۶ ، ۰۰:۰۰



دریافت
حجم: 10.6 مگابایت
مدت زمان: 4 دقیقه 12 ثانیه 

۱ نظر ۲۴ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۵:۳۹

بسم الله الرحمن الرحیم

🌺قابل توجه کلیه برادران 

با سلام

انشاءالله از این هفته تا شب انتخابات هر شب جمعه بعد از دعای کمیل در پایگاه بسیج مسلم بن عقیل علیه السلام جلسات هم اندیشی سیاسی با موضوع کاندید اصلح خواهد بود.





۰ نظر ۱۴ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۵:۵۱

 

ضمن عرض تبریک روز معلم خدمت همه چراغ افروزان راه سعادت و درود به روح همه آموزگارانی رحل سفر بسته، به ویژه معلمان مدارس و مکاتب حیدروا

در ادامه دل نوشتهای که از طرف گروه شهیداحمدعلی نیّری (روستای حیدرآبادجرقویه) نوشته شده تقدیم می گردد.

 

بسم الله الّذی علّم بالقلم

«معلم ما نمی ­میرد»

...آن روزها انتخاب نام‎های نیکوی ائمه علیهم السلام مانند الان نیز راه و رسم مردم حیدرآباد بود تا هر کسی پرتویی باشد از معصومی که از او نام یافته! او حسن نام گرفت تا مانند صاحب اسم خود سرشار از خوبی و خوی بخشندگی باشد.

 

...آن روزها حسن که تازه از مکتب درس در روستا فارغ شده بود، باید برای ادامه تحصیل به روستاهای مجاور می­رفت. از روستای حسن تا روستایی که مدرسه در آنجا قرار داشت، حداقل ده کیلومتر فاصله بود.

راه­های ارتباطی روستای حسن به صورت طبیعی به وجود آمده بودند، یعنی در اثر رفت و آمدهایی که صورت گرفته بود، اسم جاده را با خود یدک می­کشید؛ این راه­ها چون در منطقه کویری قرار داشتند، در هنگام بارندگی به صورت باتلاق در می­آمدند.

حسن در آن روزها برای رسیدن به محل تحصیل خود، صبحِ زود، پیش از آنکه آفتاب اشعه ­های نورانی و گرمابخش خود را بر زمین بپراکند، از خانه خارج می­شد؛ و در روزهای سرد و کوتاه زمستان، گاهی مدت­ها پس از آنکه روشنایی روز جای خود را به تاریکی و ظلمات شب می داد، به خانه باز می­گشت.

در آن روزها حسن با موتور گازی می­رفت، گاه که در باتلاق راه گرفتار می­آمد، مجبور بود موتور را بر دوش گذاشته، به زحمت پای از گل بیرون کشیده، و در مسیر دانش و دانایی پیش رود. این در زمانی بود که تحصیل در شهرها نیز آنچنان از اجر و قربی در زندگی مردم برخوردار نبود، چه رسد به روستایی که مردم آن به نان شب محتاج بودند، و چاره­ای جز کار فرزندان نبود.

 

...آن روزها حسن دیپلم خود را گرفته بود، و به عنوان مدیر و معلم در روستای خود، برای خارج کردن ذهن مردم از غبار جهل و نادانی تلاش می­کرد. در طی سالیانی که در این جایگاه بود، هزاران دانش­آموز را، نه فقط با آموزش کتب درسی، که با رفتار و اخلاق خود، که متأثر از قرآن و اهل­بیت بود، پرورش داد.

حسن که دیگر، دانش­آموزان او را به احترام، به فامیل خطاب می­کردند، از همان ابتدا آموزش عملی را سرلوحه کار خود قرار داد.

 

...آن روزها اگر آقای بهمنی به دانش­آموزان می­گفت "باید موها را کوتاه کنند"، خود با موهایی تراشیده با نمره کم(خیلی کوتاه) به مدرسه می­آمد؛ و اگر در مورد نظافت و تمیز بودن لباس صحبت می­کرد، همواره خود قبل از شاگردان نظافت را رعایت کرده و لباس­هایی تمیز و مرتّب به تن داشت.

آقای بهمنی، گاه برای اینکه کودکی باسواد شود، بارها و بارها به منزل آن کودک رفته، و تمام سعی خود را به کار می­بست تا والدین را برای فرستادن بچه به مدرسه مجاب کند.

 

...آن روزها برنامه آقای بهمنی به این ترتیب بود که هر روز صبح رأس ساعت مشخصّ بچه­ها را به صف کرده، آیاتی از قرآن توسط یکی از دانش­آموزان تلاوت می­شد، روایتی از معصومین خوانده می­شد، پس از آن کمی برای دانش­آموزان از دین و اخلاق و درس صحبت می­کرد، و در نهایت با دعاهایی که خود روی کاغذ کاهی نوشته بود، و توسط یکی دیگر از دانش­آموزان خوانده می­شد، و آمین بلندی که در تمام روستا شنیده می­شد، صبحگاه به پایان می­رسید.

آقای بهمنی دانش­آموزان را آنگونه آموزش داده بود که هرجا صدای قرآن شنیده می­شد، خبردار می­ایستادند.

هر روز ظهر به هنگام اذان، موکت­هایی در حیاط مدرسه پهن می­کرد، و به همراه دانش­آموزان نماز وحدت برپا می­کرد.

 

...آن روزها آقای بهمنی فقط مدیر مدرسه و معلم دانش­آموزان نبود، بلکه وضعیّت خانوادگی هر یک را در نظر داشت و با والدین تعامل می­کرد؛ او سعی می­دانست که در کنار نگهبانی و باغبانی از نهال­هایی که در مدرسه هستند، باید ریشه­های آنان در خانواده را نیز از آفات برهاند.

 

...آن روزها آقای بهمنی با وجود مشکلات و انرژی­ای که مسئولیت تعلیم و تربیّت از او می­ربود، به ناچار و به دلیل کمبود نیروی تحصیل کرده در روستا، مسئولیّت شورای روستا و متولی قرض­الحسنه را نیز بر دوش می­کشید؛ و این اعتماد مردم به او، جز به دلیل اعتماد به ایمان و تلاش و توانایی او نبود.

 

...آن روزها آقای بهمنی به حرم امن الهی رفت، و با لیاقت، حاج حسن شد.

حاج حسن با اینکه بازنشسته شده بود، مثل همیشه در اجتماعات(همچون نماز جماعت و جلسات قرآن) حضور داشت؛ او در همان حال نیز آموزش می­داد و پرورش می­کرد.

در آن روزها که گاهی شاگردانش از خاطرات خوب و بد شاگردی حاج حسن می­گفتند: وقتی بزرگی در مسجد گفت "حاج حسن ما را تنبیه می­کرد"، بزرگوارانه گفت: "من در خدمتم، الآن تلافی کنید".

 

...آن روزها در حالی که بیماری گاه و بی­گاه آسم او را می­آزرد، بی­کاری را ننگ می­شمرد؛ برای همین به مزرعه می­رفت و به کارهای زراعی مشغول بود؛ در این زمان نیز با عمل خود به همگان آموخت که باید تلاش کرد و نایستاد.

 

...آن روزها حاج حسن چشم خود را فروبست، و شاگران همیشگی خود را در این دنیا گذاشت و گذشت.

...این روزها "آقای بهمنی"، "حاج حسن"، نیست؛ ولی در جای جای روستا می­توان او را دید.

 

این روزها هر لحظه که شاگردی، عمل صالحی انجام می­دهد، استاد بهره می­برد؛ و باقیات الصالحات به معنای واقعی کلمه، نمایان است.

این روزها، وجود مهندسین، معلمین، روحانیون، و اقشار مختلفی که در روستای او پروریده­اند، گواهی می­دهند که "حسن"، "آقای بهمنی"، "حاج حسن" زنده است.

 

آقای بهمنی، معلم گرامی، روزت مبارک.        

گروه شهیداحمدعلی نیّری (روستای حیدرآبادجرقویه) هفته معلم سال 1396شمسی   

 

۰ نظر ۱۴ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۳:۰۴

با سلام

فایل نصبی نرم افزار اندرویدی "حیدروا"(شهدای حیدروا) را میتوانید به طور مستقیم از اینجا دریافت نمایید.

حجم: 8.1 مگابایت



جهت ارسال نظرات خود به سازنده برنامه،باید عضو بازار مایکت(اینجا) شوید.

۰ نظر ۱۱ اسفند ۹۵ ، ۱۶:۱۵

اطلاعیه
قابل توجه کلیه دوستان

با سلام
اولین نسخه برنامه کاربردی حیدروا (اپلیکیشن حیدروا) در نسخه اندروید، با محوریت شهدای حیدروا، آماده نصب و استفاده عزیزان می باشد.
برای نصب نرم افزار حیدروا با استفاده از پیوند زیر، بازار مایکت را نصب کرده و سپس اقدام به نصب نرم افزار حیدروا نمائید.

اینجا (بازار مایکت)

تصاویری از محیط برنامه موبایلی حیدروا(App حیدروا) را در ادامه ملاحظه می فرمایید:





تصویر حیدروا در بازار مایکت


با سلام

فایل نصبی نرم افزار اندرویدی "حیدروا"(شهدای حیدروا) را میتوانید به طور مستقیم از اینجا دریافت نمایید.

حجم: 8.1 مگابایت



جهت ارسال نظرات خود به سازنده برنامه،باید عضو بازار مایکت(اینجا) شوید.


۰ نظر ۲۴ بهمن ۹۵ ، ۲۱:۰۶