اینجا حیدرآباد است...

یوهان حیدرواو...

اینجا حیدرآباد است...

یوهان حیدرواو...

اینجا حیدرآباد است...
آخرین نظرات
  • ۲۱ ارديبهشت ۰۱، ۰۲:۳۸ - ایلیا خادمی
    😍😍😍

سالگرد شهادت دانشمند شهید مصطفی احمدی روشن

سه شنبه, ۲۱ دی ۱۳۹۵، ۱۱:۰۲ ب.ظ

21 دی از سال 90 برای ما یادآور بزرگ مردی است که عاشقانه و مردانه به سوی معبودش پر کشید؛ کسی که توانست شعار ما_میتوانیم را زنده نگه دارد و در تاریخ پاینده و استوار ماند!

دو خاطره کوتاه از ایشان:

💠 قرار بود چند نفر از سازمان به عنوان خدمه همراه مان بیایند. چشمم آب نمی خورد که به درد کار بخورند و آبی ازشان گرم شود. آدم های سفارشی که سازمان ها معرفی شان می کردند، معمولاً کار نمی کردند. وقتی دیدمش با خودم گفتم «ای داد و بیداد! اینکه از بس لاغره، جون نداره برای ما کار کنه.»
چیزی بهش نگفتم.
سخت ترین کار را انتخاب کرد. سینی های غذا را می چید توی هیتر تا گرم بماند، وقتی زائرها از حرم می آمدند، توزیع می کرد. تازه این کارش که تمام می شد می رفت انبار آشپزخانه و سردخانه. به مسئول انبارداری کمک می کرد. وظیفه اش نبود، ولی می رفت.
آخر سفر مسئول انبارداری دیوانه ی اخلاق و رفتارش شده بود.

💠 هفته ای چهار پنج بار بین نطنز و کاشان و تهران می رفت و می آمد. نه یک ماه و دوماه، نه یک سال و دوسال؛ هشت سال کارش همین بود.  ساعت چهار صبح می نشست توی ماشین و راه می افتاد. گاهی وقت ها تازه ساعت یازده شب جلسه اش شروع می شد. بعد از آن راه می افتاد و می آمد سمت تهران، هفت صبح توی تهران جلسه داشت. خستگی نمی شناخت. به قول بچه ها لودری کار می کرد. یک بار حساب کردم، مصطفی شاید این مدت بیشتر از پانصدهزار کیلومتر رفته و آمده؛ ده برابر دور کره ی زمین.

 

نماهنگ راز روشن برادر حامد زمانی


دریافت
حجم: 10.4 مگابایت

همین نماهنگ به صورت تصویری اینجا

مطلب زیبای رجانیوز درباره دانشمند شهید برادر، مصطفی احمدی روشن اینجا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی